کد مطلب:214274
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:297
دو جریان بسیار عظیم و خواندنی
مرحوم شیخ حر عاملی و راوندی و دیگر بزرگان آورده اند:
پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، یكی از فرزندانش به نام عبدالله - كه بزرگترین فرزند حضرت بود- ادعای امامت كرد.
امام موسی كاظم علیه السلام دستور داد تا مقدار زیادی هیزم وسط حیاط منزلش جمع كنند؛ و سپس شخصی را به دنبال برادرش عبدالله فرستاد تا او را نزد حضرت احضار نماید.
چون عبدالله وارد شد، دید كه جمعی از اصحاب و شیعیان سرشناس نیز در آن مجلس حضور دارند.
و چون عبدالله كنار برادر خود امام كاظم علیه السلام نشست، حضرت دستور داد تا هیزم ها را آتش بزنند؛ و با سوختن هیزم ها، آتش زیادی تهیه گردید.
تمامی افراد حاضر در مجلس، در حیرت و تعجب فرو رفته بودند و از یكدیگر می پرسیدند كه چرا امام موسی كاظم علیه السلام چنین كاری را در آن محل و مجلس انجام می دهد.
[ صفحه 29]
آن گاه حضرت از جای خود برخاست و جلو آمد و در وسط آتش نشست؛ و با افراد حاضر مشغول صحبت و مذاكره گردید.
پس از گذشت ساعتی بلند شد و لباس های خود را تكان داد و آمد در جایگاه اولیه ی خود نشست و به برادرش عبدالله فرمود: اگر گمان داری بر این كه تو بعد از پدرت امام جعفر صادق علیه السلام امام و خلیفه هستی، بلند شو و همانند من در میان آتش بنشین.
عبدالله چون چنان صحنه ای را دید و چنین سخنی را شنید، رنگ چهره اش دگرگون شد و بدون آن كه پاسخی دهد با ناراحتی برخاست و مجلس را ترك كرد. [1] .
همچنین داود رقی حكایت كند:
روزی به محضر مبارك امام جعفر صادق علیه السلام شرفیاب شدم و پس از عرض سلام در كناری نشستم، سپس فرزندش حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام وارد شد و از شدت سردی هوا، لباس های خویش را به دور خود پیچیده بود.
همین كه امام موسی كاظم علیه السلام نزد پدر آمد، امام صادق علیه السلام اظهار داشت: ای فرزندم! در چه حالتی هستی؟
پاسخ داد: در سایه ی رحمت و پناه خداوند متعال هستم، و بعد از آن اظهار نمود: ای پدر! من اشتهای مقداری انگور و انار دارم؟
[ صفحه 30]
داود رقی گوید: من با خود گفتم: چگونه حضرت در این فصل زمستان و سرمای شدید اشتها و میل به تناول این نوع میوه ها را دارد، ولی حضرت از افكار درونی من آگاه شد و فرمود: خداوند متعال بر هر چیز و هر كاری قدرت دارد.
و سپس به من فرمود: ای داود! بلند شو و برو داخل حیاط منزل ببین چه خبر است؛ و در باغ چه می بینی؟
پس، از جای خود برخاستم و به طرف حیاط حركت كردم، همین كه وارد حیاط شدم، با حالت تعجب دیدم درخت انگور و انار پر از میوه است.
با دیدن این صحنه ی شگرف، بر اعتقاد و ایمانم افزوده شد؛ و با خود گفتم: اكنون به اسرار و علوم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آگاه گشتم و اعتقادم كامل گردید.
سپس مقداری از انگور و تعدادی انار چیدم و چون وارد اتاق شدم حضرت موسی كاظم علیه السلام آن ها را از من گرفت و شروع به تناول نمود؛ و در ضمن اظهار داشت:
این از فضل پروردگار است، كه ما خانواده ی عصمت و طهارت را بر آن اختصاص داده و گرامی داشته است [2] .
[ صفحه 31]
[1] اثبات الهداة: ج 3، ص 196، بحار الأنوار: ج 48، ص 67، ح 69.
[2] الخرايج و الجرايح: ج 2، ص 617، ح 16.